خیلی سخته که دانش آموزِ کنکوریِ انسانی باشی اما سر کلاس ادبیات حواست به درس جمع باشه!
آدم هر شعری که میشنوه دلش و ذهنش یه وری میره.

گر تمنای تو از خاطر ناشاد رود
داغ عشق تو گلی نیست که از یاد رود

به نظرم اگه شاعر میگفت "محال است که از یاد رود" بهتر میشد. ولی دلم با شعرش رفت..
یا یه شعر دیگه بود که حقیقتا دلم رو برد توی کنج حرم امام رضا(ع) و مشرف به پنجره فولاد:)
 

 

ما بندگان حاجت‌مندیم و تو کریم
حاجت همیشه پیش کریمان بود روا
"سعدی"

 

آره خلاصه دلم کلی هوای حرم کرد و کلا از درس و کلاس و این داستانا جدا شدم:)