امروز اتفاقی با وبلاگ خانومی آشنا شدم که سر و کله ی هوو توی زندگیش پیدا شده! و به راه های زیادی فکر کرده و در نهایت با این موضوع کنار اومده. نمیدونم چطور یک زن میتونه راضی بشه که زندگی و همسرش رو تقسیم کنه... این موضوع رو هم توی کتاب "دختران آفتاب" هم خونده بودم اما بازم درک نمیکردم.
شاید بعدا توی یه پست مفصل دربارش حرف زدم.
همسایه مادرم اینا رو خدا بیامرزه
دوتا همسر داشته که هر دو هم تو یک خونه زندگی میکنن (حتیبعد مرگش) بچه هاشونم همینطور !