سلام! 

از طرف آقای سر به هوا دعوت شدیم به یه چالش جدید با عنوان داستان شما و وبلاگ نویسی‌. در واقع با این سوال که "چیشد که وبلاگ نویس شدید؟"

با نام و یاد خدا شروع می کنم!

 

یادم میاد سال های اول دبستان بودم که کامپیوترم رو از همکار پدرم خریدیم. توی اون زمان، اون کامپیوتر دست دوم و قدیمی، برای من حکم پیشرفته ترین تکنولوژی دنیا رو داشت.
مدتی بعد از آشنایی من با کامیپوتر، پای اینترنت به خونه ی ما باز شد. دقیقا یادم نمیاد چجوری با مفهوم سایت و وبلاگ آشنا شدم. مثل خیلی از وبلاگ نویس های دیگه مدتی رو بین وبلاگ ها میچرخیدم و میخوندم تا اینکه به فکر افتادم که خودمم وبلاگ داشته باشم.
فکر میکردم کار سختیه. دنبال آموزش ساخت وبلاگ گشتم و با سرویس بلاگفا آشنا شدم. سادگی پنل کاربری بلاگفا برای منِ تازه کار امتیاز بزرگی بود و خیلی خوشحالم کرد.
وبلاگ های زیادی در موضوعات مختلفی زدم که حتی سرنوشتشون یادم نیست! سال های زیادی رو از وبلاگ نویسی فاصله گرفتم و هربار خواستم بنویسم سراغ بلاگفا رفتم.
هرکدوم از برنامه های پیام رسان و اجتماعی رو حداقل یک بار امتحان کردم. تلگرام و اینستاگرام هم بیشتر از بقیه.. حس میکردم این برنامه ها نمیتونن پاسخگوی اون حس درونی من باشن.
پارسال تصمیم گرفتم بنویسم (نیاز به نوشتن داشتم. به صورت ناشناس و در فضایی که کسی بتونه بخونه..) و بازم رفتم سراغ بلاگفا.
اسم سرویس بیان رو زیاد شنیده بودم و تصمیم گرفتم امتحانش کنم. از بلاگفا و دیده نشدن خسته شده بودم. راستش رو بگم در اصل برای دیده شدن سراغ بیان اومدم اما بعد حس خوبی نسبت بهش پیدا کردم و موندگار شدم:)
وبلاگ نویسی تاثیرات زیادی روی من داشت. مثبت و شاید هم منفی.. وبلاگ من رو کتابخون تر کرد. عادت کردم که وقتی کتابی میخونم، فیلمی میبینم، یا اصلا توی اتفاقات روزمره به ریز ترین جزئیات هم دقت کنم.(در واقع از زاویه ی دیگه ای بهشون نگاه کنم) سعی کنم که از توی جزئیات و معانی پشت اتفاقات، چیز های تازه ای رو پیدا کنم و یاد بگیرم.
اوایل این کار رو برای پیدا کردن موضوعات تازه برای پست هام انجام میدادم اما کم کم برام تبدیل به عادت شد و به صورت ناخودآگاه این کار رو انجام میدم. خیلی از اون موضوعات هم پست نشد؛ در عوض زمینه ای برای یادگیری و ایده ی خودسازی من شد:)
وبلاگ برای من یه دنیای خاص و شگفت انگیز و متفاوته. آدم ها هرچند مجازی، اما خودشونن. خیلی ها فکر میکنن وبلاگ نویسی دِمُده و قدیمی شده.(مثل یاهو مسنجر!) حتی با شنیدن اسمش تعجب میکنن! خیلی وقتا شده که بهم گفتن سعی کن به وبلاگت وابسته نشی، از دنیای واقعی فاصله نگیر! درواقع نمیدونن که از چی حرف میزنن..
اینجا آدما تک تکِ تبریکات تولدشون رو استوری نمیکنن! اینجا یه نظر ساده شرف داره به خیلی از کامنتای اینستاگرام.. اینجا حرف های واقعی زده میشه..
اگر بخوام تمام حرف های زده شده رو توی یک جمله خلاصه کنم این میشه:
"من به وبلاگ فرار کردم..!" اینجا مأمن امن منه..


تک تک شمایی که این پست رو میخونید دعوت میکنم به این چالش:)

لینک پست رو اینجا بفرستید.