غذا رو گرم کردم و با بقیه وسایل گذاشتم روی اپن .. روی صندلی چرخانِ آشپزخونه نشستم و شروع کردم به خوردن .. همینجور که میخوردم به چپ و راست میچرخیدم و خونه رو از نظر میگذروندم .. و با خودم فکر میکردم تنهایی زندگی کردن عجب لذتی داره ..!