[بی نِشان]

۴ مطلب با موضوع «پژوهش های شخصی» ثبت شده است

یارب روا مدار که گدا معتبر شود!

مشق امروز؟ مطالعهٔ ادعای نسبی‌گرایان از کتاب "اصول فلسفه و روش رئالیسم" و مقایسهٔ آنها با سفسطه‌گرایان و شک‌گرایان.

*ربط عنوان به پست را پیدا کنید!


نسبی‌گرایان یکی از گروه‌های مخالف شناخت هستند. آنها برخلاف سوفسطائیان که حقیقت را کاملاً انکار می کنند، و برخلاف شک‌گرایان که بر درک حقیقت خارجی خطا وارد می‌کنند، حقیقت را نسبی می‌دانند.
عقیده آنها بر این شرح است: احساس بر اثر تأثیر شیٔ خارجی بر سلسلهٔ عصبی تولید می شود. طبق اصول دیالکتیک هیچ چیز در طبیعت دارای تاثیر یکنواخت نیست. هر چیزی بنا به وضعیت و موقعیت خاص تاثیر مخصوص دارد، و چون اشیاء دائما تغییر وضع و موقعیت می‌دهند، پس دارای تاثیرات مختلف خواهند بود. این تغییر وضع و موقعیت هم در اشیاء خارجی و هم در سلسلهٔ عصبی و مغز وجود دارد. یعنی هم حس‌کننده و هم محسوس همواره بنا به اختلاف وضع و موقعیت دارای تاثیر مختلف خواهند بود. در نتیجه چون حقیقت یعنی "محصول تاثیری که از شیٔ خارجی بر سلسلهٔ عصبی وارد میشود" پس هیچ کدام از احساس‌های ما در مواردی که گفته می‌شود "حس خطا کرده است" خطا نیست، (و این اشتباه از آنجا پیدا شد که حقیقت را مطلق پنداشتند.) زیرا در همهٔ آن موارد، تحت شرایط مادی معین، خاصیت مخصوص شیٔ خارجی که بر اعصاب تاثیر وارد کرده و خاصیت مخصوص سلسلهٔ عصبی تغییر کرده است.
در تفاوت بین سفسطه‌گرایان و نسبی‌گرایان، سوفسطائیان اساسا وجود واقعیت را انکار می کنند و معتقدند هیچ چیز در جهان وجود ندارد و هرگونه تصوری، خالی از واقعیت است؛ اما نسبی‌گرایان به وجود واقعیت اعتقاد دارند، و واقعیت را هم یک حقیقت نسبی میدانند که بر اساس شرایط و موقعیت‌های گوناگون تغییر می کند. بنابراین، آنها در قبول اساس واقعیت با شک‌گرایان اشتراکاتی دارند. علاوه بر این هردو گروه شناخت واقعیت یا خطای شناخت واقعیت را از درون خود می‌دانند، بر خلاف سفسطه‌گرایان که اصولا منکر وجود هرنوع واقعیت بیرونی و حتی درونی می‌شوند. اختلافی که در اینجا میان نسبی‌گرایان و شک‌گرایان وجود دارد، این است که شک گرایان در خطای شناخت واقعیت به دو منبع حس و عقل قائل هستند، اما نسبی‌گرایان تنها منبع حس را قبول دارند و تعریفشان از حقیقت (اثر حاصله از تاثیر شیٔ خارجی بر سلسلهٔ عصبی) گویای این مسئله است.
سوفسطائیان در انکار واقعیت استدلال واضح و مشخصی ندارد، اما دو گروه دیگر، برای ادعایشان دلایلی ارائه می‌دهند. آنها در داشتن دلیل با هم مشترکند، اما در محتوای دلایلشان خیر. شک‌گرایان برای اثبات مدعای خویش از همان دو منبع حس و عقل بهره می‌برند و خطاپذیری آن منابع را دلیل قابل اتکا نبودن برداشتمان از واقعیت بیرونی می‌دانند. در مقابل نسبی‌گرایان ادعای شک‌گرایان را نفی می‌کنند و علت "خطا پنداشتن در حواس و برداشت از واقعیت"را "مطلق دانستن حقیقت" بیان می‌کنند. یعنی تمام آن خطا پنداشته شده‌ها، برداشت‌های متعدد و متفاوت از واقعیت تحت شرایط و موقعیات گوناگون بودند. این گروه حقیقت را نسبی می‌دانند که استدلال ادعایشان بالاتر شرح داده شد. 

۱۷ اسفند ۹۹ ، ۱۹:۴۴ ۴ نظر موافقین ۴ مخالفین ۱
أم هادی

حلال و حرام اخلاقی

پست قبل بار معنوی و ادبی نداره، اما شما بخونیدش!


امروز مطلبی رو در کانالی مطالعه کردم به نام حلال و حرامِ اخلاقی!
شاید برای خیلی از ماها پیش اومده باشه (اونایی که مقید ترن بیشتر) که هی بیان ازشون بپرسن حکم فلان مرجع درباره ی فلان موضوع چیه؟ آیا مثلا موسیقی گوش دادن حرامه؟ و یکی از جملاتی که خیلی مطرح میشه اینه که ما حلال خدا رو حرام نمی‌کنیم!
اجازه بدید موضوع رو با یک مثال باز تر کنم! آیا سفر رفتن حرامه؟ مشخصا خیر! خب حالا حکم رفتن برای کسی که هفته ی بعد کنکور داره چیه؟! این دیگه حرامه! نه از لحاظ علم فقه بلکه از لحاظ علم اخلاق!

باری انسان به جایی میرسد که بعضی از حلال ها هم از لحاظ اخلاقی برای او حرام می‌شوند چون امکان رشد را از او میگیرند.

اصلا شاید شنیده باشید که حلال های ما، حرام های علماست!
شما تصور کنید من در حال آماده شدن جلوی آینده ۴۰ دقیقه وقت خودم رو صرف مرتب کردن موهام کنم. از این سمت با اون سمت. اما آیا می‌تونید تصور کنید که آیت الله بهجت هم ۴۰ دقیقه از وقت خودش رو جلوی آینه صرف مرتب کردن مو کنه؟ از لحاظ اخلاق این کار جلوی رشد اورو می‌گیره.
این هم از مصادیق توجه بیش از حد به نفسه. نفس من خوشش میاد هی جلوی آینه جولون بدم و به خودم نگاه کنم و مدل مو عوض کنم!
طلبه ای تعریف می‌کرد من توی خیابون نمی‌تونم با خواهرم خوش و بش کنم چون من میفهمم خواهرمه اما بقیه چیه؟ آیا روحانی ای دیدید که در خیابون بستنی بخوره؟ آدامس بجوه؟ این کار ها اصلا حرام نیستند در علم فقه، و در مرحله ای حرام هستند در علم اخلاق. چون جلوی رشد رو میگیرند و باعث تغییر نگاه مردم به جامعه روحانیت و طلاب میشه.
امیدوارم تونسته باشم مطلب رو به درستی منتقل کنم.
ان شاءالله خدا بصیرت و توانایی ای بهمون بده که دل و جانمون در برابر حرف مخالف به راحتی جوش نیاره و به قول بزرگی که الان حضور ذهن ندارم، نبینیم کی میگه، ببینیم چی میگه!
و خلاصه انتقاد پذیر باشیم.
همین!

۱۵ خرداد ۹۹ ، ۰۵:۳۹ ۲ نظر موافقین ۸ مخالفین ۲
أم هادی

دو کفه ی خوف و رجا

بسم الله

ادامه ی این پست که مدتی قبل نوشته بودم رو در این پست قرار میدم.


بسم الله الرحمن الرحیم

در پست قبل به لازم بودن کیفر برای عمل رسیدیم و یک نوع تفکر را مطرح کردیم. در این پست قصد دارم درست یا غلط بودن تفکر مذکور را بگویم.

آن عقیده بر این شرح است که ما بر طبق علایق خودمان عمل می‌کنیم و می‌دانیم خدا بخشنده است و اشتباهات مارا (اگر هم اشتباهی داشته باشیم) می‌بخشد. (درباره ی انکار و کذب دانستنِ عذابِ عمل در پست قبل مطالبی را شرح دادم.)

در حدیثی از امام باقر علیه السلام نقل شده است که «برای توبه "پشیمانی" کافی است.» [۱] اما می‌بینیم که افرادِ قائل به تفکر بالا حتی به اندازه ی یک پشیمانی هم به خودشان زحمت نمی‌دهند و عملا زیرآبِ قوانین و دستورات الهی را یک‌جا زده اند!

درباره ی حسن ظن که مطرح ترین نکته در این عقیده است، حدیثی از امام صادق علیه السلام وارد شده است. (که گویی تکمیل کننده ی آن حدیث امام رضا علیه السلام است که در پست قبل گفته شد.)
امام صادق علیه السلام می‌فرمایند :«نسبت به خدا امیدوار باش، چنان امیدی که تو را به سرپیچی از فرمان او نکشد و از خداوند بیم داشته باش، چنان بیمی که تو را از رحمتش ناامید نگرداند.» [۲]

در این حدیث به وضوح بیان شده که میانه رو باشید و خوش بینیِ مطلق (با آگاهی به کیفر اعمال) نتایج خوبی را به دنبال ندارد.
انسان کامل دو کفه ی خوف و رجا را به یک میزان پر می‌کند و نکته ی ماجرا همین است.

[۱] کافی، کلینی، ج ۲، ص ۴۲۶
[۲] روضه الواعظین، ج ۲، ص ۴۵۰

#مسکین_۳۱۴

۱۰ خرداد ۹۹ ، ۲۰:۲۸ ۲ نظر موافقین ۵ مخالفین ۱
أم هادی

کیفر لازمه عمل

همیشه تفکری افراطی در میان خداباوران، مبنی بر دائما بخشنده بودن خداوند وجود دارد که افراد خودشان را عمل کننده به هر رفتار بدی و خدا را بخشنده ی مطلق می‌دانند. با این گمان که "ما به میل خودمان عمل می‌کنیم و می‌دانیم خدا بخشنده است و ما را می‌آمرزد." و عملا عذاب الهی و این صحبت ها را انکار می‌کنند.
خود این نوع اعتقاد هم بحثی مفصل می‌طلبد که ما چطور خدا را باور داریم و حتی دوستش داریم اما سخنانش برایمان اهمیتی ندارد؟!
اعتقاد به بخشنده بودن خداوند به هیچ عنوان بد نیست و بر طبق حدیثی از امام رضا علیه السلام خداوند فرمونده اند «من نزد گمان بنده مؤمن خویش هستم، اگر به من خوش گمان باشد، به خوبى با او رفتار مى‏ کنم و اگر به من بدگمان باشد، به بدى با او رفتار مى‏ کنم.» [۱] (در پست بعد به این مطلب هم گریزی خواهم زد.)
استاد بزرگوار، شهید مطهری، در تفسیر آیات ۴۴ و ۴۵ سوره ی الرحمن گفته اند "قرآن می‌خواهد بگوید که این کیفر لازمه ی عمل است، جزء نظام احسن عالم است. اگر نبود نعمت ناقص بود."
پیش از شروع، پیش نیازی برای تفسیر می‌گویم. عبارت «فَبِأَیِّ آلَاءِ رَبِّکُمَا تُکَذِّبَانِ» مانند یک ترجیع بند، ۳۱ بار در سوره ی الرحمن تکرار شده و هربار هم بعد از بیان نعماتی، و به قصد متوجه کردن جن و انس به آلاء پروردگار آمده است.
از آیه ی ۳۱ سوره ی الرحمن مباحث به سمت قیامت می‌رود و از آیه ی ۳۵ وضع کیفر ها در قیامت (و جهنم) بیان می‌شود. بعد از آن ها هم باز آیه ی «فَبِأَیِّ آلَاءِ رَبِّکُمَا تُکَذِّبَانِ» که نشان دهنده ی نعمت ها بود، تکرار می‌شود.
از تکرار این آیه می‌توان برداشت کرد که آن عذاب هایی هم که در آیات قبل به آنها پرداخته شد (شعله های آتش و مس گداخته و ..) هم از آلاء خداوند هستند.
زیرا که بعد از بیانشان هم عرضه می‌دارد "کدام یک از نعمات پروردگان را تکذیب می‌کنید؟ آیا می‌توانید نعمت جهنم و عذاب های آن را انکار کنید؟"
اگر برگردیم به برداشت استاد مطهری، و با دیده ی نعمت به این کیفر ها نگاه کنیم، می‌بینیم تمام این کیفر ها و پاداش ها لازمه ی عمل و نشان دهنده ی نظام احسن و قانونمند و عدالت محور خلقت است.
حال سوالی مطرح می‌شود که اگر بر این اساس ما به تقاص تمام گناهانمان کیفر شویم، پس دیگر امید به رحمت خدا چه معنی دارد؟! آیا باز هم می‌توان خدا را، خدایی بخشنده که رحمتش بر غضبش غلبه دارد دید؟!
اگر عمری بود، جواب این سوال ها را هم در پست بعد خواهم داد.

[۱] "اصول کافى، جلد 2، صفحه 72"

۳۱ ارديبهشت ۹۹ ، ۰۴:۲۲ ۴ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰
أم هادی