همیشه تفکری افراطی در میان خداباوران، مبنی بر دائما بخشنده بودن خداوند وجود دارد که افراد خودشان را عمل کننده به هر رفتار بدی و خدا را بخشنده ی مطلق میدانند. با این گمان که "ما به میل خودمان عمل میکنیم و میدانیم خدا بخشنده است و ما را میآمرزد." و عملا عذاب الهی و این صحبت ها را انکار میکنند.
خود این نوع اعتقاد هم بحثی مفصل میطلبد که ما چطور خدا را باور داریم و حتی دوستش داریم اما سخنانش برایمان اهمیتی ندارد؟!
اعتقاد به بخشنده بودن خداوند به هیچ عنوان بد نیست و بر طبق حدیثی از امام رضا علیه السلام خداوند فرمونده اند «من نزد گمان بنده مؤمن خویش هستم، اگر به من خوش گمان باشد، به خوبى با او رفتار مى کنم و اگر به من بدگمان باشد، به بدى با او رفتار مى کنم.» [۱] (در پست بعد به این مطلب هم گریزی خواهم زد.)
استاد بزرگوار، شهید مطهری، در تفسیر آیات ۴۴ و ۴۵ سوره ی الرحمن گفته اند "قرآن میخواهد بگوید که این کیفر لازمه ی عمل است، جزء نظام احسن عالم است. اگر نبود نعمت ناقص بود."
پیش از شروع، پیش نیازی برای تفسیر میگویم. عبارت «فَبِأَیِّ آلَاءِ رَبِّکُمَا تُکَذِّبَانِ» مانند یک ترجیع بند، ۳۱ بار در سوره ی الرحمن تکرار شده و هربار هم بعد از بیان نعماتی، و به قصد متوجه کردن جن و انس به آلاء پروردگار آمده است.
از آیه ی ۳۱ سوره ی الرحمن مباحث به سمت قیامت میرود و از آیه ی ۳۵ وضع کیفر ها در قیامت (و جهنم) بیان میشود. بعد از آن ها هم باز آیه ی «فَبِأَیِّ آلَاءِ رَبِّکُمَا تُکَذِّبَانِ» که نشان دهنده ی نعمت ها بود، تکرار میشود.
از تکرار این آیه میتوان برداشت کرد که آن عذاب هایی هم که در آیات قبل به آنها پرداخته شد (شعله های آتش و مس گداخته و ..) هم از آلاء خداوند هستند.
زیرا که بعد از بیانشان هم عرضه میدارد "کدام یک از نعمات پروردگان را تکذیب میکنید؟ آیا میتوانید نعمت جهنم و عذاب های آن را انکار کنید؟"
اگر برگردیم به برداشت استاد مطهری، و با دیده ی نعمت به این کیفر ها نگاه کنیم، میبینیم تمام این کیفر ها و پاداش ها لازمه ی عمل و نشان دهنده ی نظام احسن و قانونمند و عدالت محور خلقت است.
حال سوالی مطرح میشود که اگر بر این اساس ما به تقاص تمام گناهانمان کیفر شویم، پس دیگر امید به رحمت خدا چه معنی دارد؟! آیا باز هم میتوان خدا را، خدایی بخشنده که رحمتش بر غضبش غلبه دارد دید؟!
اگر عمری بود، جواب این سوال ها را هم در پست بعد خواهم داد.
[۱] "اصول کافى، جلد 2، صفحه 72"
احسنتتتتتت ... نقطه اصلی همینجاست امروز
بابا یکی نیست بگه شب قدری مومنای خدا صد بار میگن خدایا منو از آتیش خلاص کن ... یعنی خودشو وسط عذاب میبینه و دست دراز میکنه
اما خدای تلقینی مسلمون های رحمانی خدایی نمیکنه ... خاله مهربونه مهدکودک دنیاست !