خب دعوت شدم به چالش نامه ای برای گذشنه! (از اونجایی که کلا در طول عمر به چالشی دعوت نشده بودم! ذوق دارم برای نوشتنش) 

خب درواقع من آدمی هستم که زیاد در گذشته ها سیر میکنم. به خاطر همین لدت و تلخی کار هایی که در گذشته انچام دادم برام چند برابره و همیشه همراهمه.

پیشاپیش عذرخواهی میکنم بابت قلم ناپخته و خامم!

 

نامه ای به منِ گذشته:

سلام. دارم از آینده برات این نامه رو می نویسم. البته نه آینده ای خیلی دور. دلم خواست حالا که این شرایط نامه نوشتن پیش اومده ازش استفاده کنم و تو رو راهنمایی کنم.

اولین خواهشی که ازت دارم اینه که با برادرت کوچک ترت کنار بیا و هیچوقت بهش حسودی نکن. درسته که بچه بد قلقبه! اما باهاش رفیق شو. و یادت باشه که "فقط" به برادرت اعتماد کنی. فقط..

سعی کن که به شعار "دخترا با دخترا" پایبند بمونی!! سعی کن توی کلاس دوم دوستیت رو با سحر حفظ کنی تا وقتی بعد از سال های طولانی دوباره پیداش کردی حسرت سال های از دست رفته رو نخورید. (رفیق عالی ایه. از دستش نده)

همیشه به خودت سخت بگیر و کار هایی رو که شروع می کنی تا آخر انجام بده تا اینکار برات تبدیل به یه عادت بشه. 

هیچوقت سعی نکن با شاخ های کلاس دوست بشی. اونا تاثیرات خیلی بدی روی تو و آیندت میذارن که وقتی خودشون رفتن هم همچنان اثراتش باقی میمونه، و تورو چند سال عقب میندازه. هیچوقت بهشون حسودی نکن به داشتن گوشی موبایل اصرار نکن و وارد فضای اینستاگرام نشو. (از اثرات همون دوستای نابابه)

با کسی جز سحر دوست صمیمی نشو. ارتباطت رو با همه حفظ کن و اجازه نده زیاد بهت نزدیک بشن. محدود و کنترل شده از گوشی موبایلت استفاده کن و نذار قبح رابطه با نامحرم برات بریزه.

بهترین تصمیمت در سال های راهنمایی انتخاب چادره. چادر  رو انتخاب کن و مطمئن باش پشیمون نمیشی. 

روی اعتماد به نفست و توانایی حرف زدنت کار کن و از اعتقاداتت دفاع کن. اجازه نده کسی بهت زور بگه. مظلوم بودن هم حدی داره و تو حد رو گذروندی. اجازه نده هیچوقت هیچ کسی برات تصمیمی بگیره. آینده ی زندگیت رو خودت می سازی. و خواهش میکنم عربی رو از پایه یاد بگیر و انقدر سربه هوایی نکن تا من الان گرفتار نشم:/

تموم تلاشت رو بکن که از به این مدرسه دبیرستان نیای اما اگر هم که اومدی وارد هیچ اکیپی نشو. 

روزانه زیارت عاشورا و قرآن بخون. نماز سر وقت رو فراموش نکن و به طئنه و تمسخر ها توجه نکن. نسبت به خدا ناامید نشو و هیچوقت ازش دور نشو. راز هات رو فقط به خدا بگو و فقط با خودش دردو دل کن.

چیز های دیگه ای به ذهنم نمیرسه اما لطفا به حرفم گوش کن چیز هایی رو که گفتم رعایت کن تا مثل من پشیمونی به سراغت نیاد.

 

 

+فکر نمیکردم نوشتن از گذشته اینقدر سخت باشه. روی هرجمله کلی فکر کردم. بازم عذر میخوام بابت این نوشته ی خام.

شما هم توی این چالش جالب و تفکر برانگیز! شرکت و در نهایت پنج نفر رو دعوت کنید به اجرای این چالش.

دعوت میکنم از دچارِ فیش‌نگار ، آقایِ عینکی ، گل نرگس ، پاییز ..... ، آبی آسمانی ، سین الف ، احسان ‍‍ و بقیه ی دوستان ذکر نشده که توی این چالش شرکن کنن.