دارم کتاب "انسان ۲۵۰ ساله" رو می‌خونم. خیلی خودم و کنترل می‌کنم که تیکه هاش رو نذارم اما موفق نشدم:)
اگه دوست داشتید بخونید.

چطور می‌شود اسلام را از سیاست جدا کرد؟! چطور می‌شود سیاست را با دست هدایتی غیر از دست هدایت اسلام، معنا و تفسیر کرد و شکل داد؟! 《الَّذینَ جَعَلُوا القُرآنَ عِضین》؛ بعضی قرآن را تکّه‌پاره می‌کنند. 《یُؤمِنُ بِبَعضِ الکِتابِ وَ یَکفُرُ بِبَعض》؛ به عبادت قرآن ایمان می‌آورند؛ اما به سیاست قرآن ایمان نمی‌آورند. 《لَقَد اَرسَلنا رُسُلَنا بِابَیّناتِ وَ اَنزَلنا مَعَهُمُ الکِتابَ وَ المیزانَ لِیَقومَ النّاسُ بِالقِسط》. قسط چیست؟ قسط یعنی استقرار عدالت اجتماعی در جامعه. چه کسی می‌تواند این کار را انجام دهد؟ تشکیلِ یک جامعهٔ همراه با عدالت و قسط، یک کار سیاسی است؛ کار مدیران یک کشور است. این، هدف انبیاست. نه فقط پیغمبر ما، بلکه عیسی و موسی و ابراهیم و همهٔ پیغمبران الهی برای سیاست و‌ برای تشکیل نظام اسلامی آمدند.

نه فقط این بخش که کل این کتاب عالیه. و حلقه سوم هم از حلقه دوم عالی و تحلیلی تر:)