مسئله این است که ما با انسان هایی زندگی می کنیم که سراسر منفی هستند. ناف خانواده های ایرانی را با منفی بافی بریده اند و انگار قرارداد بسته اند هیچگاه مثبت فکر نکنند و اصلا هرکی مثبت فکر کنه خره! کافی ست کمی بین مردم ایران زندگی کنید و از صحبت های روزانه شان باخبر شوید، آن وقت است که تمام انرژی های منفی جهان می چرخند و می چرخند و روی سر شما آوار می شوند. این مردم حاضرند لال شوند اما حتی کلمه ای که معنی مثبتی را القا می کند به زبان نیاورند.

فکر نکنید این یک موضوع ساده است و می شود راحت از کنارش گذشت، خیر. بگذارید من به شما بگویم که این یک فاجعه است! انسان هایی را در اطراف خودم می بینم که دارند خوشان را به کشتن می دهند اما از موضع منفیشان پایین نمی آیند. یکیشان هم الان در کنار من است و از شدت فشار عصبی ای که خودش به خودش وارد می کند، نمی داند فشارش بالاست یا پایین! 

واقعیت این است که مردم با خواست و رضایت خودشان در قعرِ چاهِ ضلالت و نابودیشان پایین می روند و حتی لحظه ای هم مکث و تفکر نمی کنند. تمام زندگیشان خلاصه شده در مقصر دانستن بقیه. اصلا دوست ندارم حرف های تکراری بزنم اما وقتی که از مثبت اندیشی و کائنات و این چیز ها صحبت می کنید حتما توجه کنید که مخاطبتان کیست چون یا فکر می کنند دیوانه شده اید یا درد نکشیده اید تا عاشقی یادتان برود و از سر شکم سیری خزعبلات می بافید و نفستان از جای گرم بلند می شود. به همین صراحت!

ناپلئون هیل در یکی از سخنرانی هایش می گوید "عجیب نیست بیشتر مردم از این قدرتی که دارند با فکر کردن درباره ی بیماری و فقر و شکست، استفاده منفی می کنند؟ با وجود اینکه به راحتی می توانند طرز فکرشان را عوض کنند و به چیز هایی که می خواهند فکر کنند." فرق آدم های فقیر و غنی و موفق و شکست خورده در همین است.

تنها عامل بدبختی و فلاکت و بیماریِ شما، خودتان و طرز فکرتان هستید، نه فلان مدیر و مسئول و حکومت و ..

خودتان را محدود به دنیای کوچکتان نکنید و از نعمتی که خدا در اختیارتان قرار داده است استفاده کنید، وگرنه به جرئت می گویم که کفران نعمت است و باقیش با خدا..

از موفقیتتان فرار نکنید.