[بی نِشان]

حسادت

هممون میدونیم حسادت خوب نیست، اما هممون هم گاهی اوقات حسود میشیم!
من اصولا توی رابطه، آدم حسودی هستم. حالا نه صرفا رابطه ی عشقی، رابطه ی مادر و فرزندی، رابطه ی دوستی..
به این صورت که اگر فرد مذکور، به کسی، یا چیزی، بیش از من نزدیک باشه یا علاقه داشته باشه، بهم میریزم و اون حس حسادت، شروع به فعالیت میکنه و ناراحتی های عالم میاد توی دلم!
خب بله، الان هم حس حسادتم نسبت به کسی که فکر می‌کردم فقط دوست منه و قرار بود بیام اینجا و خبر خاله شدنم و مامان شدنش رو اعلام کنم، بالا رفته و زودتر از من حتی به بقیه اسم فرزندش رو گفته. اونم نه اسمی که قبل، به من گفته بود و من باید اونو از بقیه بشنوم..
خب طبیعتا هرانسانی حق انتخاب داره و میتونه انسان های دورش رو گزینش کنه، و این حس حسادت فقط به خودم آسیب میرسونه.
همیشه این حس آزار دهنده ی روابط دوستیم رو خراب کرد و تنها موندم و ناچار به این صفحه ی غیرواقعیِ ناپایدار پناه آوردم برای خالی کردن خودم!

۰۸ ارديبهشت ۹۹ ، ۰۱:۴۱ موافقین ۹ مخالفین ۰
أم هادی

یادداشتی برای نخواندن

دلم میخواد برای چند ساعت از تمام گروه های درسیم خارج بشم، چشمام رو ببندم و فقط آروم باشم. دلم میخواد یادم بره الان چه امتحانی دارم و فردا چه و معلم چی گفته.
ساعت ۸ شب (!) امتحان جغرافیا بود و منِ خسته از عالم و آدم دیگه نمیکشیدم بخونم. با تهدید های معلم بنا بر نگرفتنِ نمره ی مستمر از روی کتاب پاسخنامه رو پر کردم و با نمره ی ۱۶ فرستادم بره. ۱۶؟ دیگه اصلا برام مهم نیست حتی دیپلمم نگیرم! تقلب؟ فکر نمی‌کردید متقلب باشم؟ اعتراف می‌کنم که هستم. دیگه خوندن این مزخرفات رو برنمی‌تابم.
اگر از اول میگفتن که قراره ۱۲ سال از عمرم رو توی این نظام آموزشی فاسد بگذرونم و هیچ عایدی ای نداشته باشم، محال بود تن به این ظلمِ فاحش بدم!
حقیقتش فکر نمی‌کنم طلب که علمی که پیامبر گفته بود فریضه‌ست، این دروس مزخرفی باشه که هیچ نفعی برای دین و دنیای من نداشته و حتی گاها من رو از اعمال معنوی دور می‌کرد!
بالغ بر صد صفحه از کتاب قاف مونده و ارتداد گوشه ی کتابخونه خاک می‌خوره و ۸۲ روز از اشتراک طاقچه‌م مونده بدون خوندن هیچ کتابی!
اعلام برائت می‌کنم از آدمایی که میگن درس مهم تره و دیپلم فلانه و دانشگاه بیساره! باید آتیش زد اون آموزش پرورشی رو که یا داره کارمند تحویل جامعه میده یا دکتر و دندون پزشک! همه ی همکلاسیای من الان آرزوشونه که معلم بشن. شغل ثابت و درآمد ماهانه و تعطیلی عید و تابستون. نهایت رویاهای دانش آموزای جامعه ی ما اینه! شد یه بار اصول کارآفرینی یاد بدن؟ ریسک پذیری یاد بدن؟ کار گروهی و تلاش برای رسیدن به اهداف؟
کل تصورشون اینه اونی که نتونه درس حفظ کنه و ریاضی حل کنه خنگه! متصور نمی‌شن که شاید اون فرد می‌تونه یه نقاش یا موسیقی دان بزرگ بشه!
دلم می‌خواد فقط چشمام و فراموش کنم معیار برتری آدما دیگه تقوا نیست. تبدیل شده به مدرک و پول..
دلم میخواد جشمام و ببندم و .. فقط ببندم. همین.

۰۶ ارديبهشت ۹۹ ، ۲۳:۳۹ موافقین ۷ مخالفین ۰
أم هادی

دل رو زدم به دریا!

سلام:)

اینبار با کلی حالِ خوب اومدم سراغ وبلاگم! شدیدا عاشق این قالب جناب نقل بلاگ شدم.

حقیر، همیشه مخالف سرسخت و دو آتیشه ی بستن نظرات بودم و هستم. اما تصمیم گرفتم مدتی رو به تعداد نظرات و دنبال کردن نگاه نکنم و فقط بنویسم، و به همین سبب نظرات تا مدت نامعلومی بسته میمونه اما از صندوق پستی که در منوی وبلاگ قرار داره همچنان خواننده ی نظراتتون هستم!


شنبه دو تا امتحان ناقابل دارم! چهار درس از دینی و دو درس از جامعه شناسی. حالا جامعه رو کاری ندارم، با اینکه گاها سنگین میشه اما قابل خوندنه! اما دینی.. امان دینی که چقدر سنگین و (عذر میخوام) افتضاح تالیف شده. که برای خوندن چهار درس، نفست دیگه بالا نمیاد. همین کارا رو میکنن که بچه از اول از دین فراری میشه چون فکر میکنه دقیقا همین اندازه ترسناک و خسته کننده ست. خلاصه که سه درس از دینی رو خوندم و رد دادم (-_-) و جامعه هم موند رو دستم!

 

x عزیزِ بزرگواری که مثلا فرهیخته و کتابخونی، باشه ما قبول کردیم شما هم کتاب میخونی. فقط لطفا وقتی یه کتاب میخونی انقدر صفحاتشو نکن تو تخم چشم ما و از زوایای مختلف ازش فیلم نگیر. خب؟ شاید باورش برات سخت باشه اما من اصلا واسم مهم نیست که چه مزخرفی میخونی!

۰۵ ارديبهشت ۹۹ ، ۱۹:۰۷ موافقین ۶ مخالفین ۰
أم هادی

عدالت؟!

نماینده کلاس فایل صوتی ای تو در گروه قرار داد، که انگار آموزش و پرورش گفته نمرات مستمر طبق کلاس های آنلاین ارائه میشه و همه باید حضور داشته باشن و..
حقیقتش در مخیله‌ ام نمی‌گنجه که چطور معیار نمراتشون رو آزمون و کلاس های مجازی قرار دادن در حالی که خیلی از همکلاسی های خودم حتی گوشی ندارن یا اونایی که دارن و میان هم تقلب میکنن!
الان از عصبانیت نمی‌دونم باید چکار کنم..

۰۴ ارديبهشت ۹۹ ، ۱۴:۴۱ ۴ نظر موافقین ۶ مخالفین ۰
أم هادی

آه انسان معاصر! آه حیوان دو رو!

دیشب در کانال تلگرامم پستی را منتشر کرده بودم مبنی بر اینکه "دلم نمیخواهد درگیر دغدغه ی آدم بزرگ ها شوم و فکرم پی دهان مردم باشد"، مردمی فقط در شادی ها کنارت هستند و گاها، همان را هم دریغ می کنند. روراست باشید. مردم چه نقشی در زندگی ما دارند جز اینکه از بیرون بایستند و قضاوت کنند و ما هم به خاطر چرندیات آنها زندگی را به کاممان تلخ کنیم؟ آنها به جای ما زندگی می کنند و تصمیم می گیرند و در لحظات ما حضور دارند؟

بله، گله دارم. تا به الان خویشتن داری کردم اما دیگر بس است. فکر می کنم پست هایش در وبلاگ هم موجود باشد، زمانی که عمل کردم و یک ماه تمام را در دوران نقاهت به سر می بردم و حتی از پس کار های شخصی ام هم بر نمی آمدم. اوضاع اسفباری بود، و من در آن زمان تنهایی مادرم را با هفت خواهر و برادر رشید تر ازش خودش و یک خاندان پر و پبمان دیدم که حتی یک نفر از آنها نه عیادت، بلکه حتی یک تماس ناقابل هم نگرفت تا از شارژ مبارکشان کسر نشود! آنهایی هم که از خاندان پدری و خاله ی مادرم آمدند، مجلس به هرچیزی می مانست به جز عیادت! شاید باورتان نشود اما زمانی که مثلا عیادت من آمده بودند، برنامه ریزیِ سفر می کردند! 

حق ندارم از این آدم ها فرار کنم؟ حالا همان آدم ها (غیر مسقیم درباره ی خاله بزرگه) دوره افتاده اند برای من خواستگار پیدا کنند و من را به فلانی و فلانی (که خودشان به ازدواج دخترانش با آنها راضی نیستند) پیشنهاد دهند! دیگر خط سانسور روی خودم نمی کشم. در حالی که به شوخی های جدی انگارانه ی شان می خندم فکر می کنم چرا اول اوضاع دختر بزرگش که دو ازدواج نا موفق داشته و آن سه دختر دیگرش که علنا اسم دوست پسر هایشان را نامزد گذاشته اند، سامان نمی دهد تا بعد به من برسد و ثواب کند؟ می دانید چه می گویم؟ قصد دارند مثلا پابندم کنند تا به دنبال اهدافم در شهر دیگری نروم، بعد هم یک دانشگاهی را همینجا انتخاب کنم و درس بخوانم لابد مثل خودشان، باقی زندگیم در خانه بگذرانم!

[طرحشان هم دوفوریتیست. شما تا مهرِ آینده برایش همسر پیدا کن، من هم وردی می‌خوانم و راضیش می‌کنم! اولین گزینه هایشان هم پسر دایی های عزبم هستند که خودشان به ازدواج دختران گرانقدرشان با آنها راضی نبودند!]

گفتن این حرف ها تماما درد است برای منِ هفده ساله که نمی دانم ازدواج، اولویت چندمم است..

۲۷ فروردين ۹۹ ، ۰۲:۴۳ ۵ نظر موافقین ۶ مخالفین ۱
أم هادی

مجمعِ درد

یک●حتما باید خطر مرگ رو در کنار خودمون می‌دیدیم و نابودی جهان رو به نظاره می‌نشستیم تا یادمون بیاد قائم آل محمد قرن هاست، منتظر مضطر شدن دلِ ماست؟

دو●پایتخت۶: توهین و تمسخر نماد های دینی در صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران، توسط تحریم کنندگان صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران!

سه●وقتی که نشون دادنِ روابط عجیب اعضای خانواده و وصل کردن پسوندِ "جان" به اسم نامحرم و ترویجش به عنوان صمیمیت خانوادگی رو می‌بینم، دلم می‌خواد از صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران لفت بدم.

۱۹ فروردين ۹۹ ، ۰۲:۲۹ ۴ نظر موافقین ۶ مخالفین ۱
أم هادی

با احتیاط بخوانید، این مطلب با خون دل نگاشته شده است.

مسئله این است که ما با انسان هایی زندگی می کنیم که سراسر منفی هستند. ناف خانواده های ایرانی را با منفی بافی بریده اند و انگار قرارداد بسته اند هیچگاه مثبت فکر نکنند و اصلا هرکی مثبت فکر کنه خره! کافی ست کمی بین مردم ایران زندگی کنید و از صحبت های روزانه شان باخبر شوید، آن وقت است که تمام انرژی های منفی جهان می چرخند و می چرخند و روی سر شما آوار می شوند. این مردم حاضرند لال شوند اما حتی کلمه ای که معنی مثبتی را القا می کند به زبان نیاورند.

فکر نکنید این یک موضوع ساده است و می شود راحت از کنارش گذشت، خیر. بگذارید من به شما بگویم که این یک فاجعه است! انسان هایی را در اطراف خودم می بینم که دارند خوشان را به کشتن می دهند اما از موضع منفیشان پایین نمی آیند. یکیشان هم الان در کنار من است و از شدت فشار عصبی ای که خودش به خودش وارد می کند، نمی داند فشارش بالاست یا پایین! 

واقعیت این است که مردم با خواست و رضایت خودشان در قعرِ چاهِ ضلالت و نابودیشان پایین می روند و حتی لحظه ای هم مکث و تفکر نمی کنند. تمام زندگیشان خلاصه شده در مقصر دانستن بقیه. اصلا دوست ندارم حرف های تکراری بزنم اما وقتی که از مثبت اندیشی و کائنات و این چیز ها صحبت می کنید حتما توجه کنید که مخاطبتان کیست چون یا فکر می کنند دیوانه شده اید یا درد نکشیده اید تا عاشقی یادتان برود و از سر شکم سیری خزعبلات می بافید و نفستان از جای گرم بلند می شود. به همین صراحت!

ناپلئون هیل در یکی از سخنرانی هایش می گوید "عجیب نیست بیشتر مردم از این قدرتی که دارند با فکر کردن درباره ی بیماری و فقر و شکست، استفاده منفی می کنند؟ با وجود اینکه به راحتی می توانند طرز فکرشان را عوض کنند و به چیز هایی که می خواهند فکر کنند." فرق آدم های فقیر و غنی و موفق و شکست خورده در همین است.

تنها عامل بدبختی و فلاکت و بیماریِ شما، خودتان و طرز فکرتان هستید، نه فلان مدیر و مسئول و حکومت و ..

خودتان را محدود به دنیای کوچکتان نکنید و از نعمتی که خدا در اختیارتان قرار داده است استفاده کنید، وگرنه به جرئت می گویم که کفران نعمت است و باقیش با خدا..

از موفقیتتان فرار نکنید.

۱۱ فروردين ۹۹ ، ۰۱:۵۹ ۴ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰
أم هادی

نسل آینده‌ساز

×نماز صبح چند رکعته؟
-دو رکعت
×نماز ظهر چند رکعته؟
-سه رکعت
×بعد نماز ظهر چی می‌خونم؟
-نماز مغرب
×اون چند رکعته؟
-چهار رکعت
×کلا در روز چند وعده نماز می‌خونیم؟
-خب، نماز صبح.. [چند لحظه سکوت و تفکر] نمیدونم!

و مامان در زمانی که داشت بهش یاد می‌داد که بعد از نماز ظهر نماز عصر می‌خونیم گفت "خب، حالا نماز عصر چند رکعته؟" و علی ای که جواب داد "سه رکعت!"

عمق فاجعه رو فهمیدید یا بیشتر بگم؟؟؟
این خانه از پای‌بست ویران است..

۰۹ اسفند ۹۸ ، ۲۳:۴۰ ۶ نظر موافقین ۱۰ مخالفین ۰
أم هادی

عدو شود سبب خیر

شنبه ی هفته ی قبل بود که با مامان، دوتایی نشسته بودیم بالای سر سایت جامعه الزهرا و سعی داشتیم ازش کارت ورود به جلسه بیرون بیاریم که یا خطا می زد و یا اصلا صفحه رو پیدا نمی کرد. بعد از تلاش های فراوان، مغموم و شکست خورده و امیدوار که "شاید بعدا درست بشه." گوشه کشیدیم و مشغول به کار های خودمون شدیم. 

عصر بود که مامان با گوشیش اومد سمتم و گفت "ببین، پیامک زده آزمون لغو شده." و دوباره مدتی بعد خود مامان بود که گفت " پیام دادن که زمان آزمون 29 فروردین شده." 

شب که با مامان حرف می زدم، می گفت عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد. (منظور مامان آزمونم بود و می گفت حتما قبول میشی!)

و واقعا هم سبب خیر شد! بعد از مدت ها رسیدم که به سر و روی اتاقم دستی بکشم، کتاب قبلیم رو تا جایی پیش ببرم و آموزش HTML رو که خیلی وقت بود به بهانه های مختلف عقب مینداختم به جایی برسونم. درنهایت، برنامه ای می ریزم که درس های مدرسه رو بخونم و در کنارش، دروس آزمون رو هم دوره کنم..

۰۹ اسفند ۹۸ ، ۱۳:۱۶ ۳ نظر موافقین ۷ مخالفین ۱
أم هادی

مریضیه، شوخی نیست

مدارس تعطیل شدن بعد شهرستانیا پاشدن اومدن بندر:/ عزیزان، الان وقت تفریح و گردش و اینا نیستا! تا ما رو هم مریض نکردید پاشید برید خونتون:|

۰۶ اسفند ۹۸ ، ۱۳:۱۵ ۶ نظر موافقین ۸ مخالفین ۰
أم هادی